کار و عمل. ساز، گاه بجای کار وکیایی آید بمعنی امیری، پادشاهی، تسلط: بر فلک جان راست صد کار و کیا در زمین این تن چو خر خاید گیا. مولوی. عشق آن بگزین که جمله انبیا یافتند از عشق او کار و کیا. مولوی. مه چو بی این ابر بنمایدضیا شرح نتوان کرد از آن کار و کیا. مولوی (امثال و حکم دهخدا ج 3). گفت اطفال من اند این اولیا در غریبی فرد از کار و کیا. مولوی. لیک با باگندمان این آسیا ملک بخش آمد دهد کار و کیا. مولوی
کار و عمل. ساز، گاه بجای کار وکیایی آید بمعنی امیری، پادشاهی، تسلط: بر فلک جان راست صد کار و کیا در زمین این تن چو خر خاید گیا. مولوی. عشق آن بگزین که جمله انبیا یافتند از عشق او کار و کیا. مولوی. مه چو بی این ابر بنمایدضیا شرح نتوان کرد از آن کار و کیا. مولوی (امثال و حکم دهخدا ج 3). گفت اطفال من اند این اولیا در غریبی فرد از کار و کیا. مولوی. لیک با باگندمان این آسیا ملک بخش آمد دهد کار و کیا. مولوی
کارکیایی. پادشاهی. امیری: طاقت آن کار و کیایی نداشت کز غم کار تو رهایی نداشت. نظامی. چو وقت آن نماند پادشایی بکاری نامد آن کار و کیایی. نظامی. ملک بدین کار و کیایی تراست سینه کن این سینه گشایی تراست. نظامی
کارکیایی. پادشاهی. امیری: طاقت آن کار و کیایی نداشت کز غم کار تو رهایی نداشت. نظامی. چو وقت آن نماند پادشایی بکاری نامد آن کار و کیایی. نظامی. ملک بدین کار و کیایی تراست سینه کن این سینه گشایی تراست. نظامی
کروبی، (دزی ج 2 ص 434)، اسمی است که مسیحیان به ارواح سماوی از دستۀ ملائکه اطلاق کنند که درمرتبۀ پائین تر از ساروفین قرار دارند، (اعلام المنجد)، رجوع به کروبی شود
کروبی، (دزی ج 2 ص 434)، اسمی است که مسیحیان به ارواح سماوی از دستۀ ملائکه اطلاق کنند که درمرتبۀ پائین تر از ساروفین قرار دارند، (اعلام المنجد)، رجوع به کروبی شود
در نسخۀ حسین وفائی به معنی مراد و تولا و پشت وپناه است. (جهانگیری). پشت و پناه و مراد و مقصود باشد. (برهان) (آنندراج). حسین وفائی این لغت را از صحاح الفرس نقل کرده و دیگران از حسین وفائی یکی بعد از دیگری گرفته اند. اما ضبط این لغت در صحاح الفرس ’کام و کر’ است بر وزن ’بام و در’ و این ضبط اخیر فقطدر صحاح الفرس آمده است. رجوع به ’کام و کر’ شود
در نسخۀ حسین وفائی به معنی مراد و تولا و پشت وپناه است. (جهانگیری). پشت و پناه و مراد و مقصود باشد. (برهان) (آنندراج). حسین وفائی این لغت را از صحاح الفرس نقل کرده و دیگران از حسین وفائی یکی بعد از دیگری گرفته اند. اما ضبط این لغت در صحاح الفرس ’کام و کر’ است بر وزن ’بام و در’ و این ضبط اخیر فقطدر صحاح الفرس آمده است. رجوع به ’کام و کر’ شود
خداوند کار کار فرما، حاکم امیر (در گیلان و مازندران)، پادشاه توضیح در برهان بکسر ثالث و کاف فارسی آمده و صحیح نیست ولی گاه در اشغار باضافات آمده کار کیایی کارو کیا
خداوند کار کار فرما، حاکم امیر (در گیلان و مازندران)، پادشاه توضیح در برهان بکسر ثالث و کاف فارسی آمده و صحیح نیست ولی گاه در اشغار باضافات آمده کار کیایی کارو کیا