جدول جو
جدول جو

معنی کار و کیا - جستجوی لغت در جدول جو

کار و کیا
قدرت، توانایی، فرمانروایی، سلطنت، برای مثال عشق آن بگزین که جملۀ انبیا / یافتند از عشق او کاروکیا (مولوی - ۴۳)
تصویری از کار و کیا
تصویر کار و کیا
فرهنگ فارسی عمید
کار و کیا
(رُ)
کار و عمل. ساز، گاه بجای کار وکیایی آید بمعنی امیری، پادشاهی، تسلط:
بر فلک جان راست صد کار و کیا
در زمین این تن چو خر خاید گیا.
مولوی.
عشق آن بگزین که جمله انبیا
یافتند از عشق او کار و کیا.
مولوی.
مه چو بی این ابر بنمایدضیا
شرح نتوان کرد از آن کار و کیا.
مولوی (امثال و حکم دهخدا ج 3).
گفت اطفال من اند این اولیا
در غریبی فرد از کار و کیا.
مولوی.
لیک با باگندمان این آسیا
ملک بخش آمد دهد کار و کیا.
مولوی
لغت نامه دهخدا
کار و کیا
کار عمل، امیری پادشاهی کیایی تسلط: (بر فلک جان راست صد کار و کیا در زمین این تن چو خر خاید گیا) (مثنوی)، جاه و جلال شان و مقام. کار کیا
تصویری از کار و کیا
تصویر کار و کیا
فرهنگ لغت هوشیار
کار و کیا
((رُ))
کار، عمل، امیری، پادشاهی، تسلط، جاه و جلال، شأن و مقام
تصویری از کار و کیا
تصویر کار و کیا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کار و کرد
تصویر کار و کرد
کار و عمل، صنعت، پیشه، کار و بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کار و کشت
تصویر کار و کشت
کشت و زرع، کشاورزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کار و کر
تصویر کار و کر
کار و نیرو، مراد، مقصود
فرهنگ فارسی عمید
(رُ)
رجوع به کار و کیایی شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
کارکیایی. پادشاهی. امیری:
طاقت آن کار و کیایی نداشت
کز غم کار تو رهایی نداشت.
نظامی.
چو وقت آن نماند پادشایی
بکاری نامد آن کار و کیایی.
نظامی.
ملک بدین کار و کیایی تراست
سینه کن این سینه گشایی تراست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رُ کِ)
کشت و زرع. آب و آبادانی:
جهان دوزخی بود بی کار و کشت
به ابری چنین تازه شد چون بهشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رُ کَ)
کار و بار. (لسان العجم شعوری ج 2 ورق 235) (آنندراج) :
فزاید ز کار جهان رنج و درد
نبایست مشغولی و کارکرد.
(از لسان العجم ج 2 ورق 235)
لغت نامه دهخدا
کروبی، (دزی ج 2 ص 434)، اسمی است که مسیحیان به ارواح سماوی از دستۀ ملائکه اطلاق کنند که درمرتبۀ پائین تر از ساروفین قرار دارند، (اعلام المنجد)، رجوع به کروبی شود
لغت نامه دهخدا
(رُ کَ)
در نسخۀ حسین وفائی به معنی مراد و تولا و پشت وپناه است. (جهانگیری). پشت و پناه و مراد و مقصود باشد. (برهان) (آنندراج). حسین وفائی این لغت را از صحاح الفرس نقل کرده و دیگران از حسین وفائی یکی بعد از دیگری گرفته اند. اما ضبط این لغت در صحاح الفرس ’کام و کر’ است بر وزن ’بام و در’ و این ضبط اخیر فقطدر صحاح الفرس آمده است. رجوع به ’کام و کر’ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کار و کیایی
تصویر کار و کیایی
امیری پادشاهی کیایی: (چو وقت آن نماند پادشاهی بکاری ناید آن کار و کیایی) (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه از شخصی یا شیئی صادر شود، آنچه که کرده شود، فعل عمل، شغل پیشه، صنعت، هنر، امر
فرهنگ لغت هوشیار
خداوند کار کار فرما، حاکم امیر (در گیلان و مازندران)، پادشاه توضیح در برهان بکسر ثالث و کاف فارسی آمده و صحیح نیست ولی گاه در اشغار باضافات آمده کار کیایی کارو کیا
فرهنگ لغت هوشیار